هوش چیست؟(آشنایی با سه شخصیت تأثیرگذار در دیدگاه ما نسبت به هوش انسان)

هوش چیست؟

هوش چیست؟(آشنایی با سه شخصیت تأثیرگذار در دیدگاه ما نسبت به هوش انسان)

هوش چیست؟

هوش انسان! این کلمه معمولاً اونقدر وسوسه برانگیزه که هیچکس نمی تونه در مقابل اون مقاومت کنه. حتی خود ما هم بدمون نمیاد که از یه تست هوش سربلند بیرون بیاییم و حداقل به خودمون ثابت کنیم که انسان خیلی باهوشی هستیم.

این اشتیاق ما، معمولاً نسبت به فرزندانمون بیشتر هم هست. یعنی هم به دنبال اینیم که بگیم بچه هامون خیلی باهوشند و هم دنبال راهکارهایی می گردیم که هوش فرزندمون رو از اون چیزی  هم که هست، بیشتر کنیم.

تلاش برای افزایش هوش کودک در خیلی از افراد به قبل از تولد فرزندشون برمیگرده. حتماً شما هم توصیه های زیادی رو خوندین یا شنیدین که به مادران توصیه می کنند که در دوران بارداری چه مواد غذایی ای رو مصرف کنن یا چه کارهایی انجام بدهند که کودکان باهوش تری به دنیا بیارن.

این تلاش، بعد از تولد و درسالهای بعدی هم ادامه پیدا می کنه و مهم تر هم میشه؛ تا جایی که برای خیلی از والدین به دغدغه اصلی اونا در مورد فرزندشون تبدیل میشه.

اما واقعا هوش چیه؟ چه تفاوتی با استعداد داره؟ سر و کله ی آزمونهای هوش از کجا پیدا شده و هر کدوم چقدر اعتبار دارن؟ اصولاً هوش رو از روی چی میشه سنجید؟ و داشتن هوش بیشتر چقدر و چطور می تونه در زندگی به یه انسان کمک کنه؟

اینا سؤالاتی هستند که خیلی هامون جوابشون رو نمی دونیم، اما همچنان عدد یه آزمون هوش برامون مهمه و یا همین که در شبکه های اجتماعی با یه سؤال که بالاش نوشته شده باشه : ” فقط باهوش ها می تونند حلش کنند” و یا جملات وسوسه برانگیز دیگه ای شبیه این، رو به رو میشیم، نمی تونیم در مقابل پیدا کردن پاسخش و تأکید بر باهوش بودن خودمون، مقاومت کنیم، حتی اگر معلوم نباشه اون ادعا چقدر صحت داره…

یا اگر بشنویم راه جدیدی برای افزایش هوش کودکمون پیدا شده، دلمون می خواد اونو امتحان کنیم. هر چند معلوم نیست که در نهایت آیا این مهم ترین کاریه که باید برای فرزندمون انجام بدیم یا نه؟ و اینکه این افزایش هوش، چه وقت، کجا و چطور قراره روی زندگی فرزندمون تأثیر بذاره.

من قصد دارم در این مقاله به یه تاریخچه مختصر از موضوع هوش بپردازم و اگه لازم شد در قسمت های دیگه ای اونو ادامه بدم تا دیدگاه بهتر و درست تری نسبت به اون پیدا کنیم و به شکل بهتر و مؤثرتری انرژی مون رو در این مسیر صرف کنیم و بدونیم دغدغه ها و نگرانی هامون در این زمینه چقدر واقعی هستن و باید بهشون توجه کنیم و چقدر واهی و بدون فایده هستن و بهتره رهاشون کنیم.

و اما داستان هوش؛

اولین دیدگاه ها راجع به هوش انسان:

مسئله نبوغ و هوش از گذشته های دور مورد توجه بوده و فلاسفه قدیم به عنوان بزرگترین دانشمندان دوران خود به این مسئله توجه نشون داده اند و از همون دوران باستان، زمانی که تصور میشد ذهن در جایی از قلب، کبد یا کلیه ها قرار داره، تئوری هایی در این باره وجود داشته اما یکی از اولین افرادی که در زمینه شناخت توانایی های ذهنی انسان، به شیوه امروزی تر مطالعاتی رو انجام داد، فرانسیس گالتن بود که در قرن نوزدهم زندگی می کرد.

او توجه خاصی به نبوغ داشت و چند شیوه برای طبقه بندی انسان ها از نظر هوشی و جسمی ابداع کرد.

و از اینجا بود که دو اصل اولیه درباره هوش پدیدار شد که زیر بنای دیدگاه سنتی نسبت به هوش شدند و ریشه های اونا هنوز هم تا حدودی در ذهن افراد وجود داره و میشه گفت به باورهای عمیق ما درباره هوش تبدیل شده اند. اون دو اصل اینا هستند:

۱-نبوغ و هوش ارثی است.

۲-افرادی که ذهن های برتر از دیگران دارند، در هر شرایطی برترند.

که میشه گفت در واقع اعتقاد به همین اصل دوم پایه و اساس تلاش های ما برای افزایش هوش بچه هامونه. چون اعتقاد داریم انسان باهوش تر همیشه و همه جا موفق تر از سایرینه. ولی در عین حال نشون میده که اعتقادمون به اصل اول کمرنگ تر شده.

چون اگر قبول داشته باشیم که هوش تا حد زیادی ارثی است، اون وقت کسی برای افزایش اون تلاشی نمی کنه.

پیدایش اولین آزمون هوش:

آلفرد بینه که در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم زندگی می کرد با دیدگاه وراثتی بودن هوش مخالف بود و اعتقاد داشت که میشه بر مهارت های فکری کودکان تأثیر گذاشت.

در سال ۱۹۰۴ وزیر آموزش فرانسه از بینه و گروهی از همکارانش خواست که برای پیدا کردن دانش آموزان نیازمند توجه بیشتر در دوره ابتدایی روش هایی رو ابداع کنند تا بتونن کودکان در معرض مشکلات و ناکامی های تحصیلی یا عقب مانده رو شناسایی کنند و بیشتر مورد توجه قرار بدهند.

تلاش های بینه و همکارانش برای اجرای این مأموریت، باعث ایجاد آزمون هایی شد که اونا رو قادر به شناسایی این گروه از کودکان می کرد.

در طی سال های بعد این آزمون ها به طرز جهانی و گسترده تری برای اندازه گیری عینی هوش، مورد استفاده قرار گرفتن و مفهومی به اسم بهره هوشی یا  IQ به وجود اومد.

نکته جالب اینجاست که وقتی خود بینه دید آزمون های او باعث تحکیم دیدگاه سنتی ( ثابت بودن، وراثتی بودن و غیرقابل تغییر بودن) درباره هوش شده، از ابداع اونها دلسرد شد.

 مخالفت با آزمون سنجش هوش:

حدود ۸۰ سال بعد از اولین آزمون های هوشی، یکی از اساتید دانشگاه هاروارد به نام هوارد گاردنر، با نظریه سنجش مقدار هوش افراد به مخالفت پرداخت.

او معتقد بود که هوش به درستی تعریف نشده و نباید توانایی ها واستعدادهای انسان رو در دایره ای به نام IQ محدود کرد که با یک آزمون و یک سری سؤال تعیین شده. چون آزمونهای هوشی، فرد رو در یک شرایط آزمایشی و مصنوعی قرار می دن و سؤالاتشون یک یا نهایتاً دو حوزه از توانایی های ذهن انسان رو مورد سنجش قرار می ده.

او می گفت باید دراعتبار آزمونی که فرد رو از محیط طبیعی زندگی خودش خارج می کنه و با پرسیدن سؤال هایی که او نه قبلاً با اونا مواجه شده و نه به احتمال زیاد در آینده باهاشون برخورد می کنه، میزان هوش افراد رو تعیین می کنه، شک کرد.

در عوض او میگفت هوش با توانایی تحلیل مسائل و کاربرد اون در محیط های طبیعی و شرایط واقعی زندگی ارتباط  بیشتر و معقول تری داره.

نظریه هوش های چندگانه:

گاردنر، برای نخستین بار وجود چندین زمینه هوشی متفاوت رو در انسان مطرح کرد. او در ابتدا ۷ هوش اصلی رو معرفی کرد و بعد مورد هشتمی  رو هم به اونا اضافه کرد و بعدها در مورد وجود هوش نهم و موارد دیگه ای هم بحث هایی رو مطرح کرد.

اما هوش های هشت گانه که امروزه بسیار مورد توجه هستن، این مواردند:

هوش زبانی، هوش منطقی ریاضی،‌ هوش مکانی، هوش حرکتی جسمانی، هوش موسیقیایی، هوش میان فردی، هوش درون فردی و هوش طبیعت گراهوش چندگانهامروزه این نظریه به یکی از مهم ترین دیدگاه ها درباره هوش تبدیل شده که اتفاقاً یکی از منصفانه ترین اونا هم هست .

این دیدگاه انسان ها رو مجبور و محدود به حیطه های خاصی نمی کنه و به ارزش ها و تفاوت های فردی اونا احترام می ذاره.

به هر فردی یه برچسب عددی، مثل یه اتیکت قیمت کالا وصل نمی کنه و شرایط و روحیات افراد رو در نظر می گیره .

در قسمت های بعدی به توضیح بیشتری راجع به هوش های چندگانه و ادامه این مطلب می پردازم.

قسمت دوم این مقاله را از اینجا مطالعه کنید.

هوش چیست

 

مطالب علمی یا تاریخی این نوشته از کتاب های آموزش تفکر به کودکان نوشته رابرت فیشر و هوش های چندگانه در کلاس های درس نوشته توماس آرمسترانگ برگرفته شده است.

منبع عکس شاخص این مطلب: www.analyticsinsight.net

 

اشتراک گذاری این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *