هوش چیست؟ (2) ، چهار نکته مهم که حتماً باید درباره هوش های چندگانه بدانیم

هوش چیست

هوش چیست؟ (2) ، چهار نکته مهم که حتماً باید درباره هوش های چندگانه بدانیم

در قسمت قبل به چند مرحله تاریخی در پیدایش آزمون های هوش و همین طور به یکی از مهم ترین دیدگاه ها در رابطه با هوش انسان، یعنی نظریه هوش های چندگانه اشاره کردم.

برای مطالعه قسمت اول ” هوش چیست؟ ” را مطالعه کنید و برای آشنایی بیشتر با نظریه هوش های چندگانه اینجا کلیک کنید.

در این مطلب به چند نکته مهم دیگر تئوری هوش های چندگانه می پردازم .

تلاش برای افزایش هوش کودکان یا …؟

موضوع تلاش ما برای افزایش هوش کودکان، نشونه اینه که ما قبول داریم که هوش یه مسئله ثابت و غیر قابل تغییر و یا صرفاً وراثتی نیست و این دیدگاه خوب و ارزشمندیه اما باید بدونیم که اگر هر کدوم از ما بخواهیم از همون میزان هوش و قابلیتی که در وجودمون داریم هم استفاده کنیم، اونقدر زیاد هست که نتونیم تا پایان عمر تمام ظرفیت اون رو به کار بگیریم. هر چند که اکثراً از اون غافل هستیم و بیشترمون اصلاً باور نداریم که چنین قابلیت هایی در وجود خودمون داریم و این قابلیت ها تا این حد امکان گسترش دارند.

بنابراین شاید بهتر باشه به جای عبارت “افزایش دادن” از عبارت ” شکوفاکردن” برای هوش استفاده کنیم.

نظریه هوشهای چندگانه که از مهم ترین و کاربردی ترین تئوری ها در زمینه هوش انسانه و در مطلب قبلی به اون اشاره شد، چند نکته اصلی و قابل تامل داره .

4 نکته مهم از تئوری هوش های چندگانه:

نظریه هوش های چندگانه معتقده که:

۱-همه افراد از همه زمینه های هوشی برخوردار هستند. 

۲-همه می توانند هر کدام از هوش های خودشون رو به سطح مناسبی از شکوفایی در عملکرد برسونن.

۳-زمینه های هوشی معمولاً به شکلی پیچیده با هم همکاری دارند.

۴-برای هوشمندی در هر زمینه، راه های مختلفی وجود داره. 

توضیحات:

نکته اول:

 تئوری هوشهای چندگانه معتقده که همه انسان ها در هر هشت مقوله هوشی دارای قابلیت هایی هستند. هر چند که  ممکنه هر کدوم از ما در بعضی از این زمینه ها رشد یافته تر و در بعضی از زمینه ها کمتر رشد یافته و در بعضی دیگه تقریباً رشد نیافته باشیم.

البته افراد شاخصی هم در طول تاریخ وجود داشته و یا دارند که به نظر می رسه در همه یا بیشتر این زمینه های هوشی در سطح خیلی بالایی قرار دارند و افرادی هم با یک سری مشکلات ذهنی وجود دارند که نیازمند نگهداری و مراقبت در مراکز خاص هستند و به نظر می رسه که در هیچ کدوم از زمینه های هوشی به جز ابتدایی ترین سطح اونا، توانایی مطلوبی ندارند. اما بیشتر ما انسان ها بین این دو حالت قرار داریم.

نکته دوم:

هر چند خیلی از افراد نقص ها و کمبودهای خودشون رو ذاتی و مشکلاتشون رو در زمینه هوش و توانایی ها و قابلیت های ذهنی خودشون غیرقابل حل می دونند، اما گاردنر اعتقاد داره اگه افراد از آموزش، عوامل برانگیزاننده و غنای محیطی کافی برخوردار باشه، می تونه توانایی خودش رو به سطح بالایی از عملکرد برسونه.

 به عنوان نمونه یک برنامه آموزشی موسیقی به نام سوزوکی تلنت وجود داره که افرادی با سطح موسیقایی بسیار پایین رو به سطح بالایی از مهارت در نوازندگی ویولون یا پیانو می رسونه و این اتفاق از نظر تئوری هوش های چندگانه می تونه برای همه زمینه های هوشی رخ بده.

نکته سوم:

هیچکدوم از انواع هوش ها به تنهایی عمل نمی کنند و مقوله های هوشی همیشه در حال تأثیرگذاری بر روی هم هستند.

مثلاً فردی که از روی یک دستور آشپزی به درست کردن یک غذا می پردازه در این فرایند داره از هوش زبانی(برای مطالعه دستور پخت)، هوش منطقی_ریاضی (برای اندازه گیری، تقسیم یا رعایت تناسب مقدارها در مواد اولیه به میزان مورد نیاز)، هوش میان فردی (برای شناخت سلیقه های همه اعضای خانواده) و هوش درون فردی (برای تشخیص و برطرف کردن گرسنگی خودش) استفاده می کنه.

یا کودکی که مشغول توپ بازی با کودکان دیگه است، نیازمنده که از هوش حرکتی_جسمانی برای دویدن، گرفتن و شوت کردن توپ، هوش مکانی برای تشخیص موقعیت و جهت یابی و پیش بینی محل افتادن توپ و هوش زبانی و میان فردی برای برقراری ارتباط با بقیه همبازی ها و پیروز شدن در اختلافاتی که در جریان بازی اتفاق می افته، بهره ببره.

نکته چهارم:

برای اینکه فردی در یک زمینه خاص هوشمند به حساب بیاد، هیچ معیار و ویژگی استانداردی وجود نداره. مثلاً ممکنه فردی سواد خواندن و نوشتن نداشته باشه اما از هوش زبانی بالایی برخوردار باشه و در داستان گویی ماهر باشه یا تعداد واژه های زیادی بدونه و در صحبت کردن از اونا استفاده کنه.

یا مثلاً ممکنه فردی در زمین بازی دست و پا چلفتی به نظر برسه اما  از هوش حرکتی_جسمانی فوق العاده ای برخوردار باشه؛ به طوری که در یک زمینه خاص دیگه مثل بافت فرش مهارت ویژه ای داشته باشه. 

تفاوت اصلی نظریه هوش های چندگانه و سایر نظریه ها:

در نظر گرفتن این نکات کلیدی در تئوری هوش های چندگانه خیلی می تونه امید بخش باشه چون برای توانایی های ذاتی افراد در زمینه های مختلف ارزش قائل میشه و مثل سایر نظریه ها یا آزمونهای استاندارد شده هوشی نیست که فقط  به ارزیابی یه قسمت کوچک از طیف وسیع توانایی های افراد می پردازند و همه رو بر اساس میزان توانایی در هوش منطقی_ریاضی و یکی دو مورد محدود دیگه می سنجند. 

از هر منظر و دیدگاهی که به این نظریه و اصول مهم اون نگاه بکنیم، متوجه میشیم که همواره برای همه انسان ها فرصت های ارزشمندی برای رشد و شکوفایی قائل میشه، به دنبال سنجش غیرمنصفانه بر اساس پارامترهای خودش نیست و حتی به افراد اجازه می ده که خیلی خیلی باهوش به حساب بیان هرچند در ریاضی و حل مسائل منطقی اصلاً خوب نباشند ولی در عوض، مثلاً در ارتباط با سایر انسان ها(هوش میان فردی) و یا خودشون(هوش درون فردی) و یا سایر زمینه های هوشی افراد توانایی باشند.

در حالی که اگر همین فرد در یک آزمون سنتی هوش شرکت کنه، به احتمال زیاد به خاطر ضعف در پاسخگویی به سؤالات منطقی و ریاضی که بخش زیادی از اون آزمون ها رو تشکیل می دهند، نتیجه ناامید کننده ای دریافت خواهد کرد.

تأثیرات تئوری هوش های چندگانه بر نگرش افراد:

ما، چه به عنوان والدین و چه به عنوان مربی یا آموزگار، باید توجه خودمون رو بر همه ابعاد توانایی های کودکان معطوف کنیم. 

ارزشی که ما به طور سنتی به بعضی از زمینه های توانایی کودکان و به طور کل افراد، قائل می شیم خیلی بیشتر از بقیه زمینه هاست. مثلاً اکثر والدین به بالا بودن هوش منطقی_ریاضی فرزندشون افتخار می کنند ولی شاید بالا بودن هوش حرکتی_جسمانی او اهمیت چندانی براشون نداشته باشه و حتی به خاطرش سرزنش هم بشه.(مثل دانش آموزانی که به دلیل پایین بودن نمره ریاضی و پرداختن بیشتر به ورزش و حرکات جسمانی مورد مؤاخذه قرار می گیرند.)

هنوز هم در مدارس ما دانش آموزانی بیشتر مورد توجه قرار می گیرند که در زمینه ریاضی یا نهایتاً هوش زبانی مهارت بیشتری داشته باشند و دانش آموزانی که در سایر زمینه ها مثل هوش حرکتی، هوش طبیعت گرا، هوش موسیقیایی و … سطح بالایی دارند از ارزشی معادل ارزش دانش آموزان گروه اول برخوردار نیستند و یا دانش آموزانی با هوش درون فردی یا هوش میان فردی بالا به طور کل نادیده گرفته میشن و اصولاً یا این توانایی شون دیده نمیشه و یا اگر هم به طور اتفاقی دیده بشه به عنوان یک هوشمندی به این مهارت اونا توجه نمی شه. 

در حالی که باید بپذیریم که افراد با تنوع فوق العاده ای در علایق و توانایی ها متولد می شن و مهم ترین کار ما باید هدایت درست بچه ها به مسیری باشه که در جهت علاقه اصلی اوناست و نخواهیم از همه کودکان ریاضیدان بسازیم و بقیه جنبه های توانایی و هوش اونا رو نادیده بگیریم و یا بر اساس علاقه ها و ارزش های خودمون کودکان رو به مسیری که فکر می کنیم ارزشمندتره سوق بدیم که بسیاری از ناکامی ها، شکست ها و احساس ضعف های کودکان ناشی از همین نگرش و عملکرد ماست.

این تفکر باعث میشه که ما در سطح وسیع تر هم به همین شکل بر روی مشاغل ارزشگذاری کنیم و افراد زیادی داشته باشیم که بدون علاقه و انگیزه کافی وارد رشته های تحصیلی یا مشاغلی شده اند که صرفاً از نگاه خودشون یا جامعه ارزشمندتر بوده و به همین خاطر نه در اون کار موفق میشن و نه بازدهی مطلوبی خواهند داشت.

مطلب تأمل برانگیز زیر منسوب به انیشتین، به بهترین شکل ممکن بیان کننده شیوه اشتباه ارزیابی و ارزشگذاری ما بر روی توانایی های ذاتی افراد و کودکانه:

“همه افراد نابغه هستند، اما اگر یک ماهی را بر اساس تواناییش در بالا رفتن از درخت بسنجید او در تمام عمر خود فکر می کند که یک احمق است.”

بالا رفتن ماهی از درخت

 

اگر می خواهید هوش های چندگانه را در فرزندتون بسنجید و زمینه های برتری اونو پیدا کنید، روی تصویر زیر و یا اینجا کلیک کنید.

برای مطالعه قسمت اول این مطلب، اینجا  و یا بر روی تصویر زیر کلیک کنید.

هوش چیست؟

منبع: هوش های چندگانه در کلاس های درس نوشته توماس آرمسترانگ و ترجمه مهشید صفوی که با تغییر و افزودن مطالبی به آن نوشته شده است.

منبع تصویر شاخص:www.precisionprinciple.com

اشتراک گذاری این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *